هرچه بادا باد امشب من به می لب می زنم
دم ز نام نامی زیبای زینب می زنم

ذوالفقار عشق را بگرفته ام با دست جان
تیغ بر قلب کثیف خصم زینب می زنم

گوش دل واکن ببین ذات خدا با نای عشق
می زند فریاد من هم دم ز زینب می زنم

جنت رضوان به عشق روی او دارد صفا
پشت پا بر جنت بی روی زینب می زنم

تا بفهمند عالم و آدم که زینب مذهبم
نعره ی هو تا سحر با عشق زینب می زنم

هر کسی مهری زده بر قلب خود در راه عشق
من به روی سینه ی خود مهر زینب می زنم

طعنه بر من می زند واعظ به کقر ارتداد
خنده بر این طعنه ها با یاد زینب می زنم

چون که در حج سنگ دین بر قلب شیطان می زنند
سنگ بغض و کینه بر اعدای زینب می زنم