بسم الله الرحمن الرحیم


«همانا مثل خلقت عیسی از جانب خداوند همانند خلقت آدم ابوالبشر است که خدا او را از خاک بساخت، سپس بدان خاک گفت بشری به حد کمال باش. هماندم چنان گشت. سخن حق همانست که از جانب خداوند به تو رسید مبادا که هیچ‌گاه در آن شک و ریب‌ کنی. پس هر کس با تو در مقام مجادله برآید بعد از آگاهی تو به او بگو بیایید ما و شما فرزندان و زنانمان را بخوانیم و در دعا و التجا به درگاه خدا اصرار کنیم تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم. این داستان به حقیقت سخن حق است و جز آن خدای یکتا خدای نیست و خداست که بر همه کار توانا و به همه حقایق داناست. (سوره آل‌ عمران، 59-61)

پذیرش ادیان و قبول اندیشه الهی به عنوان آنچه که آدمی را از سردر گمی‌های پیچ‌درپیچ زندگی می‌رهاند و به سوی آگاهی رهایی بخش رهنمون می‌کند هیچ‌گاه از سوی پیامبران و امامان و نایبان آن‌ها به اجبار نبوده است و انتخاب زندگی در روشنی و سفیدی و یا در وجه مقابل آن تاریکی و ظلمت به انتخاب خود انسان وابسته است. اینگونه است که مسئولیت تمامی اعمال آدمی و چگونگی حیات آینده را مستقیماً خود فرد مشخص کرده و دورنمای لحظات آینده برای هر کسی از چگونگی رفتارها و ایده آلهایش در زمان حال مشخص می‌‌شود.

در پذیرش عقاید دینی آدمیان هیچ‌گاه به تقلید و پذیرش بدون قید و شرط تشویق نشده بلکه همواره خطاب رسولان الهی به مردم برای اینکه راه و رسم پیشین زندگی‌شان را تغییر دهند و پا در مسیر بهتر و متعالی‌تری بگذارند رجوع به عقل و دلشان است، یعنی دو ابزاری که صدای بیدار و آگاهی درون صادق انسان به حساب آمده که اگر ابراز وجودشان محدود به نیازهای گذرای آدمی نگردد می‌توانند حرکت آدمی را در جهت درست تا رسیدن به مقصد هدایت کنند که عبور از دقایق ناپایدار زندگی و رسیدن به نهایتی هر چند اندک برای انسان ارمغان آورنده آرامشی ماندگار است.

با نگاه و تعمق به تاریخ حیات انسان‌ها و نخستین اندیشه‌ورزی‌های ابتدایی‌شان می‌توان به روشنی دریافت که انسان از زمانی که چشم به روی جهان گوناگونی‌ها می‌گشاید و سعی می‌کند تا حضور خودش را به اثبات و نیازهای زندگی‌اش را مرتفع کند هیچ‌گاه خودش را تنها و محصور نمی‌داند بلکه به شکلی ذاتی خویشتن را وابسته به نیرویی مافوق تصور همه چیز می‌داند که بی‌اختیار به او وابسته است و بودنش را در پرتو اشارات نادیدنی او درک می‌کند که به سوی کمال در حرکتی مداوم است و عقل و دل آدمی هم وجود این ذات بی‌منتها را مدام به انسان یادآوری می‌کنند.

با این بیان شاید تصور شود که عقل و دل آدمی همیشه با هم و در جهت عمق بخشیدن نگاهش به زندگی همسو هستند، اما در گستره اندیشه ورزی و دین‌مداری انسان‌ها نزاع عقل و دل خود حکایت گفتنی دارد و اینکه گاه حقایق به نفع عقل و گاه به سود دل مصادره می‌شوند و در نهایت آنچه در پرده مخفی می‌ماند تشخیص درستی از نادرستی است.

یکی از اموری که رسولان الهی همواره مردم را به آن دعوت کرده‌اند بیداری عقل و دلشان از خواب غفلت است که بتوانند در بحبوحه شک و تردیدها حقیقت را تشخیص دهند و از پیمودن راه درست منحرف نگردند. این امر به ویژه در زمان حیات و حضور رسولان الهی در میان مردم اهمیت بیشتری می‌یافت چرا که جامعه اسلامی در مراحل اولیه شکل‌گیری قرار داشت و دشمنی‌ها هم برای ضربه‌زدن به ارکان و مبانی آن بیشتر احساس می‌‌شد.

واقعه مباهله هم در زمانی به وقوع پیوست که نبی‌اکرم در مدینه به تبلیغ دین اسلام و عرضه آیات الهی می‌پرداختند تا اصول و مبانی دینی را با تلاش‌های مستمرشان بنا نهند که کامل‌تر از ادیان پیشین می‌خواست سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها را تضمین کند به شرط آنکه مردم با بهره‌گیری از قوه تشخیص عقل و دلشان حقیقت و درستی را تشخیص داده و دستورهای الهی آن را اجرا کنند و نزاع دیرین عقل و دل باعث قربانی شدن حقیقت به پای اهداف ناپایدار زندگی دنیا نگردد که این امر به درایت و ایمان قاطع و صیقل خورده رسول خدا به مانند بسیاری امور دیگر که دشمنان اساس دین خدا را مورد شک و تردید قرار می‌دادند متحقق گشت و حقانیت دین الهی و رسول خدا و خاندان پاکش بیش از پیش بر مردم آشکار گشت.

معنای مباهله

مباهله به معنای رهاکردن و قید و بند چیزی را برداشتن است، همان طور که ابتهال در دعا یعنی تضرع و زاری به درگاه باریتعالی و واگذاری امور به او تا خود هر طور که صلاح می‌داند به کارها سر و سامان دهد. مفهوم متداول مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است و اینکه وقتی در بیان حقیقت مسأله‌ای از دین، عقل و استدلال و آیات روشن الهی کارگر نمی‌افتد دو گروهی که هر کدام نظر خود را دارند در محلی جمع می‌شوند و به درگاه خداوند دعا و تضرع می‌کنند تا خود حقیقت را آشکار و دروغگویان را رسوا سازد و مجازات کند.

اصل ماجرا

در واقعه مباهله هم که قبلاً در میان عرب سابقه نداشت و با به وقوع پیوستن آن ایمان و صدق دعوت پیامبر(ص) بر همگان آشکار گشت و پیامبر(ص) به وسیله آن خاصان و نزدیکان خود را که نگاهدارنده دین الهی بودند به مردم شناساند، هیئتی از مسیحیان نجران به اتفاق چند نفر از روسا و بزرگان خود به نمایندگی برای گفتگو به نزد رسول الله آمدند تا درباره دعوت پیامبر(ص) آگاهی یافته و سؤالات خود که اساسی‌ترین‌شان درباره جایگاه حضرت عیسی بود را با ایشان در میان گذاشته و پاسخی لازم و قانع‌کننده را دریافت کنند، اما وقتی پیامبر(ص) با منطق و استدلال و بیان آیات الهی چگونگی دعوت و رسالت خویش را بر آن‌ها عرضه و دیدگاه صحیح و به حق را درباره ابعاد وجودی حضرت عیسی بر ایشان بیان کرد، مسیحیان نپذیرفته و بدون هیچ دلیل قانع کننده‌ای بر حرف خویش پافشاری کرده و راه لجبازی را در پیش گرفتند.

رسول خدا از آن‌ها خواست تا به مانند خود ایشان فرزندان و زنان و نفوس‌شان را در محلی گرد هم آورند و در آنجا در مقابل همگان از خداوند بخواهند تا حقیقت را روشن نموده و دروغگویان را به عذاب برساند. در روز موعود پیامبر(ص) تنها با اهل‌بیت خود علی (علیه‌السلام) و فاطمه (س) و حسنین بدون اینکه جمعیت را همراه خود کنند در محل مقرر حضور پیدا کردند. مسیحیان که از پیش قرار گذاشته بودند که اگر پیامبر(ص) با جمعیتی بزرگ و سر و صدا پا به عرصه مباهله نهادند به هیچ عنوان عقب‌نشینی نکرده و مبارزه کنند وقتی آرامش و قاطعیت رسول خدا که تنها به همراه اهل‌بیتش به سراغ آن‌ها آمده بود مشاهده کردند مباهله نکردند و راه مصالحه در پیش گرفته و به شرایط ذمه تن در دادند. این‌گونه شد که پیامبر(ص) به مانند بسیار صحنه‌های دیگر مواجه‌شان با شکاکان پیروز شدند و ثمره آن را برای همیشه برای اسلام و پیروان آن باقی گذاشتند.

مسیحیان نجران از رسول ‌الله چه پرسیدند؟ و پاسخ پیامبر(ص)

مسیحیان نجران با دو پرسش اساسی به نزد پیامبر(ص) آمدند و آن اینکه رسول خدا آن‌ها را به چه چیز دعوت می‌کند؟ و اصرار بر اینکه عیسی (علیه‌السلام) چون از پدری زاده نشده دارای مقام الوهیت و ویژگی‌ فوق بشری و به تعبیر آن‌ها فرزند خداست. رسول ‌الله در پاسخ  مسیحیان آن‌ها را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد و اینکه ایشان رسالت دارند مردم را از پرستش بت‌ها بر حذر داشته و به سوی پروردگار عالمیان فراخوانند و اینکه عیسی (علیه‌السلام) هم بنده‌ای از بندگان خداست و حالات بشری داشته و نباید صفت الوهیت و فرزند خدا بودن را برای ایشان قائل شد.

همان گونه که خداوند در آیه 59 سوره آل عمران صراحتاً به این امر اشاره کرده و هیچ‌گونه شک و تردید را در آن جایز ندانسته و به عنوان مثال در همین آیه به آدم ابوالبشر اشاره شده که تنها به اراده پروردگار و بدون هیچ پدر و مادری از خاک حیات یافت و اگر این امر دلیل بر الوهیت و مقامی مافوق بشری بود به حتم آدم ابوالبشر بر عیسی (علیه‌السلام) اولی‌تر بود که هیچ‌گاه این‌گونه نشد و به او مقام الوهیت تعلق نگرفت.

تأثیرات خارجی مباهله

وقتی پیامبر(ص) خدا با توکل به ایمان ناب و استوارشان تنها با چهار نفر از خاصان ونزدیکانشان در مقابل دیدگان همه مباهله را پذیرفتند بیش از پیش حقانیت دین اسلام  در دعوت به پرستش خدای یکتا و دوری از شک و تردید بر همگان به ویژه اعراب و مسیحیان آشکار گشت و همچنین رسول‌الله اهل‌بیت خودش را که آن‌ها نیز مانند خودشان امانتدار اسرار الهی بودند به طور رسمی به مردم معرفی کردند تا سرآمدان خاندان نبوی و امامت به حق فرزندانشان را به مسلمانان بشارت دهند. آنچه که تا امروز همچنان به عنوان مستمسک همه دل‌شکستگان و حقیقت‌جویان برای پذیرفته‌شدن در درگاه بنده نواز الهی پاس داشته می‌شود.