بسم الله الرحمن الرحیم

 


چرا چنین متوکل به ما جفا کردى


شدى به کین متوسل ستم روا کردى


 غم مدینه مرا کم نبود اى ظالم؟


که طعن و تهمت و تبعید را روا کردى


 مگر مرا به تمسخر گرفته‏اى کان شب


به جشن و لهو و لعب خواهش غنا کردى


 براى من شب جشن تو پر ز ماتم بود


خوشى نبود که بر پایىِ عزا کردى


  سرور و بزم تو تنها سر بریده نداشت


چرا سرم نبریدى؟ به من جفا کردى


 ز روى پاک و نجیبم حیا نکردى تو؟


چسان ز شعر من اى بى حیا حیا کردى


 عبادت شب و ذکر و ترحمم دیدى


ولى به دشمنى خویش اتّکا کردى


 هزار نقشه به قتلم‏کشیدى واجرا


بدست معتز ملعون در انتها کردى


 براى حفظ متاعِ دو روزه دنیا


تو باب، در همه جا، سبّ اوصیا کردى


 به بغض آل على راه کربلا بستى


جفا به زائر وسلطان نینوا کردى


براى عُسرت و آزار زائران حسین


پس از دو قرن عجب ظالمانه تا کردى


چه دستها که بریدى ز قبر پاک حسین


به زجر و حرمله و شمر اقتدا کردى


یزید آب بر او بست و تو حَرَم بر آب


به شاه تشنه لبان کار اشقیا کردى