بسم الله الرحمن الرحیم
«انبار مسلک» ها کسانی اند که می دوند تا داشته باشند بعد تلاش بیشتر تا بهتر و گرانترش را صاحب شوند و بعد دنبال این هستند که تعداد آن را افزایش دهند. نکته مهم در این افراد، انباشته سازی بی مصرف است.
نمونه این افراد کسی است که تلاش می کند از مستاجری خلاص و صاحب خانه شود. بعد از آنکه در یک واحد آپارتمان جمع و جور مأوی گرفت به دنبال نقل مکان به یک خانه حیاط دار می افتد و بعد مدام در تلاش است تا بر تعداد املاک خود بیفزاید و سند روی سند بایگانی کند و دلخوش دارد که املاک او فلان تعداد است و این در حالی است که همان آپارتمان و یا نهایت همان خانه حیاط دار اولی برای زندگی او کافی بود.
افرادی با این روحیه و یا بهتر بگوییمبا این فرهنگ، بسته به اوضاع اقتصادی جامعه هر بار نقطه ای را هدف گرفته و به سوی آن هجوم می برند و آن حرص و ولع را خرج آنجا می کنند. برای این افراد فرقی بین ملک و مرغ نیست، خودرو و ارز هم فرقی با هم ندارند؛ هدف این است که در ماراتون خرید و انباشت نباید کم آورد.
قرآن کریم با تعبیر «تَکاَثرٌ فىِ الْأَمْوَال» از این فرهنگ به فرهنگ تکاثر یاد می کند و آن را جلوه ای از رفتار دلباختگان به دنیا می داند [1] و آن را مانعی برای داشتن یک زندگی دینی و توجه به کمالات انسانی می داند: أَلْهاکم التَّکاثر [2]؛ تفاخر و مباهات بر یکدیگر به کثرت ثروت و انواع دارایی ها، شما را از خدا و قیامت به خود مشغول داشت.
با مطالعه سخنان امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه می توان داروی شفابخشی برای این درد عالمگیر پیدا کرد؛ دارویی که مبتلایان را شفا و اهل سلامت را در برابر آن مصونیت می بخشد.
روزی مقدر و تضمین شده است
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید خدا روزیِ لازم را تضمین کرده و به مردم توصیه کرده از این بابت خیالشان راحت باشد و در عوض به فکر انجام وظیفه شان باشند و تلاش کنند در این زمینه کوتاهی نکنند؛ اما باور و در نتیجه رفتار مردم عکس این است؛ از بابت وظیفه خیالشان را راحت کرده اند و به فکر آن نیستند و در عوض حرص روزی را می زنند و تمام تلاششان برای کسب آن است
آن حضرت ابتدا این خبر را می دهد که تمام موجودات عالم روزی خور خدایند و او روزی هر یک از آنها را به مقداری که لازم دارند مقدر کرده و به آنها می دهد: عِیَاله الْخَلَائِق ضَمِنَ أَرْزَاقَهمْ وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهم ؛ جمیع آفریده ها روزى خور اویند؛ رزق همه را ضمانت کرده و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده است. [3]
در ادامه همین خطبه ضمن تاکید دوباره بر تقدیر وتضمین رزق مخلوقات، به چرایی اختلاف طبقاتی که بدون ظلم به دیگران وجود دارد اشاره کرده و می فرماید:
قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَى الضِّیقِ وَ السَّعَة ... ؛ روزى مردم را مقدر فرمود و آن را براى برخى فراوان و براى بعضى دیگر اندک قرار داد و ارزاق را بر مبناى تنگى و فراخى قسمت نمود و در این تقسیم بندى عدالت به خرج داد تا هر کس را بخواهد با فراوانى رزق و کمى آن آزمایش کند و بدین وسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شکر نعمت و تحمل سختى در مجراى امتحان قرار دهد.
این خبر در خطبه 109نیز آمده است: مَنْ عَاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقه ؛ هر کس زنده است و زندگی می کند بر خداست که رزق و روزی او را تامین کند.
توجه: روشن است که منظور از این تضمین روزی، نفی تلاش و تکاپوی انسان نیست؛ این روزی مقدر و تضمین شده به دست کسانی می رسد که به مقدار وظیفه در جهت علمی و عملی اهل تلاش و حرکت باشند.
به مقداری که لازم است تضمین شده
بعد از روشن شدن این اصل که خالق هستی روزی هر کس را تقدیر و تضمین کرده است نوبت به بیان مقدار آن می رسد که آن مقدر تضمین شده چقدر است؟
امیرالمومنین علیه السلام مقدار آن را به قدر کفاف اعلام می کند؛ یعنی مقداری که انسان برای گذران یک زندگی شرافتمندانه به آن نیازمند است؛ اما اگر کسی خواست اهل بریز و بپاش باشد به حتم احساس کمبود خواهد کرد. آن حضرت می فرماید: خداوند متعال قَدْ کَفَاکمْ مَئونَةَ دنْیَاکمْ؛ رزق و روزی دنیا شما را کفایت کرده است. [4]
نتیجه باور برعکس، تلاش معکوس است
روزی به مقدار کفاف زندگی ما هم تقدیر شده و هم تضمین و ما مامور به انجام وظیفه ای هستیم که همان خدا بر عهده مان نهاده ؛ پس بیش از آنکه نگران روزی باشیم به فکر انجام وظیفه مان باشیم. آنچه را هم که روزیمان می شود به قدر لازم برای گذران زندگی مصرف کنیم و بقیه را به دیگرانی تقدیم کنیم که به آن نیازمندند
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید خدا روزیِ لازم را تضمین کرده و به مردم توصیه کرده از این بابت خیالشان راحت باشد و در عوض به فکر انجام وظیفه شان باشند و تلاش کنند در این زمینه کوتاهی نکنند؛ اما باور و در نتیجه رفتار مردم عکس این است؛ از بابت وظیفه خیالشان را راحت کرده اند و به فکر آن نیستند و در عوض حرص روزی را می زنند و تمام تلاششان برای کسب آن است:
قَدْ تَکَفَّلَ لَکمْ بِالرِّزْقِ وَ أمِرْتمْ بِالْعَمَلِ فَلَا یَکونَنَّ الْمَضْمون لَکمْ طَلَبه أَوْلَى بِکمْ مِنَ الْمَفْروضِ عَلَیْکمْ عَمَله مَعَ أَنَّه وَ اللَّهِ لَقَدِ اعْتَرَضَ الشَّکّ وَ دَخِلَ الْیَقِین حَتَّى کَأَنَّ الَّذِی ضمِنَ لَکمْ قَدْ فرِضَ عَلَیْکمْ وَ کَأَنَّ الَّذِی قَدْ فرِضَ عَلَیْکمْ قَدْ وضِعَ عَنْکم . [5]
روزی شما را خداوند بر عهده گرفته و شما را به کار فرمان داده؛ پس مبادا تلاشتان برای طلب روزیِ تضمین شده بیشتر از کوشش در عملی باشد که بر شما واجب گشته است؛ اما به خدا سوگند شک در شما رخنه کرده و یقینتان مخدوش شده تا آنجا که گویا آنچه برایتان ضمانت شده بر شما واجب گشته و آنچه بر شما واجب شده از عهده شما خارج گشته است.
جمعِ بی مصرف، انباری داری دیگران است
امیرمومنان علیه السلام رو به تمام انسانها کرده و به همه آنها در هر زمان و مکانی که هستند جمله ای می فرماید: یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ فَوْقَ قوتِکَ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِک [6] ؛ ای آدمیزاد! آنچه بیش از نیازت به دست می آوری و ذخیره می کنی در واقع برای دیگران انبار داری می کنی.
بی شک روی سخن حضرت با کسانی نیست که بیش از نیاز و مصرفشان به دست می آورند؛ اما آن را به نیازمندان تقدیم می کنند که این مصرف است و نه انبار داری.
منظور حضرت از آن «غیر تو» (لِغَیْرِک) ورثه انسان است. [7] که چه خوب باشند و چه بد؛ همین که این شخص از دنیا رفت به سراغ اموال انبار شده او می روند و اموالی که او برایشان عمر خود مصرف کرد و خود از آنها مصرف نکرد بین خود تقسیم می کنند و این بیچاره نسبت به اموالِ انبار شدهِ مصرف نشدهِ خود، تنها کاری که می تواند بکند خوردن حسرت است حسرت بر کارهایی که می توانست با این سرمایه و ثروت بکند و نکرد.
نتیجه اینکه
بنا بر رهنمود امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه بدانیم که روزی به مقدار کفاف زندگی ما هم تقدیر شده و هم تضمین و ما مامور به انجام وظیفه ای هستیم که همان خدا بر عهده مان نهاده ؛ پس بیش از آنکه نگران روزی باشیم به فکر انجام وظیفه مان باشیم. آنچه را هم که روزیمان می شود به قدر لازم برای گذران زندگی مصرف کنیم و بقیه را به دیگرانی تقدیم کنیم که به آن نیازمندند و توان تهیه آن را ندارند که این می تواند به صورت قرض مدت دار باشد و یا هدیه ای از بنده خدا به بنده ای دیگر.
پی نوشت:
1. 20/ حدید
2. 1/ تکاثر
3. خطبه 91
4. خطبه 183
5. خطبه 114
6. حکت 192
7. حکمت 416