بسم الله الرحمن الرحیم
اگر حساسیت مردم نسبت به صفات و شروط لازم برای زمامداران کاسته شود یا بیرنگ گردد، آنگاه هر بیصلاحیت و فاقد اهلیتی میتواند در ردههای مدیریتی قرار گیرد و تباهیها به بار آورد.
در نظام اسلامى، فلسفه وجودى سازمان ها و نهادها و نیز به کارگیرى کارمندان و کارگزاران اجرایى، خدمت رسانى به مردم است. کارمندى در این نگاه، امانتى الهى براى خدمتگزارى به مردم و هموارسازى زمینه هاى سعادت افراد جامعه است. کارمندان در این نظام، از جایگاه ویژه اى برخوردارند و درستى بسیارى از کارها به دست آنان است. چنان که امیرمومنان على علیه السلام مى فرماید: «کارها به دست کارمندان راست و درست مى شوند».(عبدالواحد تمیمى آمدى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 273)
ما می دانیم، تقوا در آموزههاى امام على (علیهالسلام) به کارگزاران حکومت خود، جایگاه ویژه ای دارد.
در اینجا، به بررسى برخی نامههایى مىپردازیم که امام على (علیهالسلام) در آنان، کارگزاران خود را به تقوا دعوت نمودهاند:
1ـ امام به مالک مى نویسد:
«أَمَره بِتقوىَ اللّه، و إیثارِ طاعَتِه و اتّباعِ مَا أمَرَ بِهِ فى کِتابِهِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 53، بند 1) (مالک را) به ترس از خدا فرمان مىدهد و این که اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدّم دارد و اطاعت آنچه در کتاب آمده است.
امام پس از این که مالک را به عنوان استاندار مصر برگزید، تقوا را به عنوان ضرورىترین ابزار براى نیکو اداره شدن ملک و سرزمین معرفى مىنماید، و سپس به او همنشینى و ملازمت با افراد متقى را نیز تأکید مىنماید: «و ألصِق بأهلِ الوَرع و الصِّدقِ»؛ (نهج البلاغه، نامه 53، بند 33) تا مىتوانى با پرهیزکاران و راستگویان بپیوند.
2. حضرت به محمد بن ابى بکر نیز سفارش مىنماید:
«وَ اعْلَموا عِبادَ اللّه أَنّ المُتقین ذَهَبوا بِعاجِلِ الدُّنیا وَ آجِلِ الآخِرَةِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 27) آگاه باشید، اى بندگان خدا! پرهیزکاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند.
حضرت مسئولیت خطیر محمد بن ابى بکر را به وى گوشزد نموده و رعایت مکارم اخلاق در خصوص رعایا از قبیل تواضع و احترام، خوش برخوردى، رعایت مساوات حتى در نوع نگاه کردن را امرى لازم مىشمارد. و این گونه رفتار مگر از طریق اقتدا به متقین میسّر نمىباشد و سپس امام مىفرمایند: متقین همان بهرهاى را که سرکشان و متکبران از دنیا بردند، آنان نیز از آن بهرهمند گشتند. (نهج البلاغه، نامه 27)
3. حضرت بعد از این که اطلاع یافت عثمان بن حنیف انصارى، در مهمانى یکى از مردم بصره شرکت کرده که مهمانى منحصر به ثروتمندان بوده به او نامه مىنویسد:
«فاتق اللّه یابن حنیف، و لتکفِکَ أقراصُک، لِیَکون مِنَ النّار خَلاصُک»؛ (نهج البلاغه، نامه 45)
پس از خدا بترس اى پسر حنیف! و به قرصهاى نان خودت قناعت کن، تا تو را از آتش دوزخ نجات دهد.
یکى از خصوصیات این مهمانى (که در نامه مذکور است)، این است که مهمانى منحصر به ثروتمندان و فرمانروایان بوده و انحصار کرامت و ضیافت به ثروتمندان، بدون مستمندان، دلیل روشنى است که اشراف بصره از این عمل خود، هدفى جز «ریا و سمعه» نداشتند؛ و رضایت و خشنودى خدا در کار نبوده است. شرکت در مجالسى با این خصوصیت اشتباهى بزرگ است؛ به ویژه براى فرمانروایان دینى که براى جلوگیرى از کارهاى خلاف، مدیریت جامعه را در اختیار گرفتهاند.
از این رو امام، عثمان بن حنیف را براى رهایى از قرار گرفتن در موقعیتهایى که او را ناتوان از اعمال قدرت و حق مىکند، دعوت به تقوا و قناعت نموده است و این که وى به عنوان مأموم، تلاش نماید تا از امام خود در زهد و ساده اندیشى پیروى نماید. امام ساده زیستى زندگى خود را چنین تشریح مىنماید:
الف. از پوشیدنىهاى دنیا به دو جامه کهنه و از خوراکىها به دو قرص نان بسنده مىکرد، به عبارتى، امام در نهایت سادگى و بدون تجملات، زندگى خود را سپرى کرد (لوازم تقوا).
ب. آنها (کارگزاران) نمىتوانند چنین زندگى سادهاى داشته باشند و تا این حد قانع باشند (یعنى امام در بالاترین مرتبه تقوا مىباشد)، ولى با کوشش در راه تقوا، عفت و درستى، مىتوانند امام را یارى دهند (مراتب تقوا).
ج. تقواى امام خالصانه و حقیقى است و ظاهرى و آمیخته به ریا نیست که زندگى ساده براى خود انتخاب نماید، ولى از طرفى، به ذخیره کردن مال و املاک بپردازد.
د. ساده زیستى امام به دلیل ناتوانى از برخوردارى از مادیات دنیا نیست، بلکه ایشان قادر به فراهم نمودن بهترین امکانات مادى بودند، ولى یکى از دلایل که او را وادار به ساده زیستى مىنمود، احساس مسئولیت در برابر عنوان «امیرالمومنین» بود. به همین خاطر، زندگى مادى خود را هم طراز با فقیرترین فرد تحت ولایت خود قرار داده بود. (آثار تقوا).
ه. تقواى امام موجب توانمندى و قدرت در امام گشته است و علاوه بر این که از نظر روحى و معنوى توان ایشان را افزایش داده است، قدرت بدنى بالایى نیز به وى بخشیده است.
بعد از این تذکرات، امام، حنیف را به دوری از غذایى که احتمال حرمت آن مىرود، دعوت مىنماید.
4. حضرت به مأموران مالیات نیز چنین مىفرماید:
«انطلق عَلَى تقوى اللّهَ وَحدَه لاشَریکَ لَه وَ لا تُرَوِّ عن مسلما...»؛ (نهج البلاغه، نامه 25) با ترس از خدایى که یکتاست و همتایى ندارد، حرکت کن. در سر راه، هیچ مسلمانى را نترسان... .
و در نامهاى دیگر به آنان مىفرماید:
«آمُرُه بِتَقوى اللّهِ فى سَرائِرِ أَمرِهِ و خَفِیّاتِ عَمَلِهِ...»؛ (نهج البلاغه، نامه 26) او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى و اعمال مخفى سفارش مىکنم... .
در این دو مطلب، روى سخن امام با مسئولین جمع آورى مالیات کشور مىباشد. مردم بخشى از نیازهاى مالى حکومت را باید بپردازند، تا در سایه آن به تولید و تجارت و... مشغول شوند. وضع مالیات در تمام نظامها، با چنین آهنگى صورت مىگیرد. گو این که چگونگى فراگیرى و وصول آن در نظامهاى مختلف، متفاوت است.
در سیاست علوى، ضمن تأکید بر وضع مالیات و مسئولیت دولت در گرفتن آن از مردم، مسائل اخلاقى که باید در برخورد با مسئولان مالیاتى با مالیات دهندگان حکمفرما باشد، جایگاه ویژهاى دارد و در رأس این اخلاقیات، تقوا از درجه اهمیت زیادى برخوردار است.
به طور کلى، تقوا براى همه اقشار جامعه امرى ضرورى است، خصوصا براى مسئولین کشور که ضرورىتر مىباشد؛ زیرا به دلیل ارتباطات و نفوذ در آحاد جامعه نقش تقوا از اهمیت بیشترى برخوردار مىگردد؛ چنان چه زیان نداشتن تقوا نیز فقط محدود به زندگى خود او نمىشود، بلکه تقوا داشتن و یا نداشتن یک فرد مسئول، خصوصا در ردههاى بالاى حکومتى، قادر است به کل مردم کشور و حتى کشورهاى دیگر سرایت کند. از این رو، امام شخصیت ردههاى بالاى حکومت را از قبیل استاندار، فرمانده، مسئولان مالیاتى و...، امر به تقوا نمودهاند؛ البته تنها داشتن تقوا در هنگام ورود به یک پست کافى نیست، بلکه دائما براى حفظ و پیشرفت تقوا به مراتب بالاتر باید تلاش نمود.
منابع:
سایت نهج نیوز
سایت پژوهش
سایت دانشگاه امام صادق علیه السلام
تمیمى آمدى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 1