بسم الله الرحمن الرحیم

یک فضیلت و این همه زیبایی؟!!


«با نیّت راست و قلب مشتاق به خدا پناه بردن، و از هر چه جز اوست گسستن، انسان را آماده مى‏کند که خداوند خواستهاى او را بر آورد، خواه این که مطلوب او برگشت نعمت از دست رفته و یا درخواست نعمتهایى تازه باشد و یا خواهان این باشد که سختى و بدبختى از او دور شود، و یا بخواهد اینها بر دشمنش فرود آید، مراد از ردّ شارد برگشت نعمت از دست رفته، و منظور از اصلاح فاسد، به صلاح آوردن سایر احوال است».


صداقت

معمولاً همه می‌گویند حرف زدن آسان و عمل کردن مشکل است، امّا اگر دقت کنیم، حرف زدن هم به این آسانی نیست که ما فکر می‌کنیم، ولی چون برای ما به صورت عادتی درآمده، بسیار ساده و سهل جلوه می‌کند؛ به عنوان مثال اینکه انسان بر زبان جاری کند که شخص صادقی است کفایت نمی‌کند، بلکه داشتن زندگی‌ای به شیوه‌ای اصیل و بر پایه راستی را هم شامل می‌گردد. منظور از صداقت داشتن و درستکاری چیزی بیش از گفتن حقیقت به دیگران است، منظور از آن نشان دادن خود حقیقی، مقاصد و تعهدات انسان به خود و دیگران به شیوه‌ای بی‌ریا و خالصانه است، و این هم حرف و هم عمل انسان را توأم با هم فرا می‌گیرد. راستگویی از چنان جایگاهی برخوردار است که پیاده کردن آن در زندگی چنان مزیت هایی برای انسان دارد که آدمی را به آن وا می دارد. در این مجال بر آنیم که چند پیامد این فضیلت را بیان نماییم.

 

برطرف شدن اندوه‌

وجود صداقت در زندگی، اندیشه، گفتار و کردار انسان‌ها، مبنای سامان یافتن امور، برطرف شدن اندوه‌ها و شداید می‌شود. امام علی (علیه السلام) در این زمینه می‌فرماید:

«وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِیَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِدٍ وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسِد.»1

اگر مردم هنگامى که بلا بر آنان فرود آید، و نعمت ایشان راه زوال پیماید، فریاد خواهند از پروردگار، با نیت درست و دلهایى از اندوه و بیم سرشار. هر رمیده را به آنان بازگرداند، و هر فاسد را اصلاح و بساز،

ابن میثم در شرح سخن امام آورده است: «این سخنان گویاى این است که با نیّت راست و قلب مشتاق به خدا پناه بردن، و از هر چه جز اوست گسستن، انسان را آماده مى‏کند که خداوند خواستهاى او را بر آورد، خواه این که مطلوب او برگشت نعمت از دست رفته و یا درخواست نعمتهایى تازه باشد و یا خواهان این باشد که سختى و بدبختى از او دور شود، و یا بخواهد اینها بر دشمنش فرود آید، مراد از ردّ شارد برگشت نعمت از دست رفته، و منظور از اصلاح فاسد، به صلاح آوردن سایر احوال است».

حضرت در جای دیگر در ارتباط صداقت انسان و کسب موفقیت وی میفرماید: لا یغلب من یحتجّ بالصّدق. شکست ناپذیر است کسى که با صدق و راستى به احتجاج کند

گشایش امور

راست‌کرداری و راست‌گفتاری اساس و پایه تحول و اصلاح گرفتاری‌ها و مشکلات انسان است. خداوند عنایت خاص و ویژه‌ای بر آنهایی دارد که مبنای امور زندگی‌شان را بر اصل راست گفتاری و راست کرداری بگذارند و پیامد این توانمندی در زندگی  اساساً باب گشایش امداد‌های الهی است.

امام علی (علیه السلام) رمز موفقیت مسلمانان در صدر اسلام را صداقتشان دانسته و در این باره فرموده‌اند:

«وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلى ‏الله ‏علیه ‏وآله نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا مَا یَزِیدُنَا ذَلِکَ إِلَّا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً وَ مُضِیّاً عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْأَلَمِ وَ جِدّاً فِی جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا یَتَصَاوَلَانِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَیْنِ یَتَخَالَسَانِ أَنْفُسَهُمَا أَیُّهُمَا یَسْقِی صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَأَنْزَلَ عَلَیْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِیاً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ».2

صداقت

ما ـ در میدان کارزار ـ با رسول خدا بودیم. پدران، پسران، برادران و عموهاى خویش را مى‏کشتیم و در خون مى‏آلودیم. این خویشاوندکشى ـ ما را ناخوش نمى‏نمود ـ بلکه بر ایمانمان مى‏افزود، که در راه راست پا برجا بودیم، و در سختی‌ها شکیبا، و در جهاد با دشمن کوشا. گاه تنى از ما و تنى از سپاه دشمن به یکدیگر مى‏جستند، و چون دو گاو نر سر و تن هم را مى‏خستند. هریک مى‏خواست جام مرگ را به دیگرى بپیماید، و از شربت مرگش سیراب نماید. گاه نصرت از آن ما بود، و گاه دشمن گوى پیروزى را مى‏ربود. چون خداوند ـ ما را آزمود ـ و صدق ما را مشاهدت فرمود، دشمن ما را خوار ساخت، و رایت پیروزى ما را برافراخت. چندان که اسلام به هر شهر و دیار رسید، و حکومت آن در آفاق پایدار گردید.

سنت الهی بر این است که هرکه صداقت را در تمامی اعمالش جلوه‌گر باشد خداوند یار و مددکارش بوده و همواره از تمامی نعمات برخوردار است، زیرا در جود و بخشش الهی هیچ بخل و تنگی نیست و از جانب ذات اقدس الهی مانعی وجود ندارد و بخشش و الطاف خدا هر انسان مستعد رحمتی را فرا می‌گیرد؛3 انسان راستگو در مقابل مردم دارای اعتماد و محبت و احترام و ابهت خاصی است.

امام علی (علیه السلام) در این زمینه می‌فرماید:

«یَکْتَسِبُ‏ الصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلَاثاً حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُ وَ الْمَهَابَةَ عَنْهُ.»4

مرد راست گفتار با راست گفتنش سه چیز را به دست می‌آورد خوبی اعتماد مردم را بر او و محبت را برای خودش و نیز شکوه و گرفتن مردم را از وی.

آنچه مایه بالندگی و موفقیت آدمی در زندگی این جهانی است صداقتی است که در شئون مختلف زندگی حاکم باشد و همین اسباب سعادت، سربلندی و سرافرازی اخروی است.

راست‌کرداری و راست‌گفتاری اساس و پایه تحول و اصلاح گرفتاری‌ها و مشکلات انسان است. خداوند عنایت خاص و ویژه‌ای بر آنهایی دارد که مبنای امور زندگی‌شان را بر اصل راست گفتاری و راست کرداری بگذارند و پیامد این توانمندی در زندگی اساساً باب گشایش امداد‌های الهی است

کسب موفقیت

راستگویی بهترین وسیله برای هدایت انسان‌ها به سوی کامیابی و پیروزی است. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: «وعلیکم بالصدق فهو النجاه و المنجاه»5از این روست که بهترین رسم در زندگی و زیباترین و نیکوترین شیوه حیات اجتماعی راستی و صداقت است.

حضرت در جای دیگر در ارتباط صداقت انسان و کسب موفقیت وی میفرماید: لا یغلب من یحتجّ بالصّدق. شکست ناپذیر است کسى که با صدق و راستى به احتجاج کند.6

صداقت در زندگی از چنان ارزش والایی برخوردار است که از اوصاف شیعیان امام علی (علیه السلام) شمرده شده است.

امام کاظم (علیه السلام) می‌فرماید:

«إِنَّمَا شِیعَةُ عَلِیٍ‏ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ»7.

شیعه امام علی علیه السلام فقط کسی است که کردارش گفتارش را تصدیق کند.

 

پی نوشت ها:

1نهج البلاغه، پ، خطبه/ 177؛

2نهج البلاغه، خطبه/ 55:

3 شرح میثم بن علی بن میثم بن بحرانی،ج 2، ص 147.

4غررالحکم و دررالکلم ، ص 219، شماره 4358؛

5دیلمى، حسن بن محمد الشریف الرضی، إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، چاپ اول، ‏قم، ‏1412 ق‏، ج 1، ص 20.

6نهج البلاغه، حکمت346

7فیض کاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى‏، پیشین، ج 5، ص 851؛ کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، پیشین، ج 15، ص 523.