بسم الله الرحمن الرحیم


چند نما از زندگی سراسر آموزنده دهمین پیشوا

امام هادی

امام ابوالحسن، علی بن محمد، ملقب به هادی که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد؛ دهمین پیشوا و جانشین، پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله است که به سال 212 ق در مدینه زاده شد و در سال 254 ق در سامرا به شهادت رسید. آن حضرت در مدت 33 سالی که وظیفه امامت و رهبری مسلمانان را بر دوش داشت توانست در زمان و زمینه های گوناگون، جلوه های یک انسان کامل را از خود پدیدار سازد. نماهایی که هر یک، صفحه ای از کتاب هدایت انسان به سوی کمال است به شرط آنکه دستور کار قرار گیرد و از آن پیروی شود.

 

عزیز پروری به جای ذلیل پروری

ابو هاشم جعفرى نقل می کند:

به تنگدستى سختی دچار شدم. خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم. مرا به حضور پذیرفتند. همین که نشستم فرمود: قصد شکرگزاری از کدام نعمت الهی را داری؟

من زبانم بند آمد و ندانستم در پاسخ چه بگویم. پیش از آنکه سخنى بگویم خود حضرت شروع به سخن کردند و فرمودند:

خداوند تو را به نعمت ایمان آراسته کرد که با این نعمت بدنت بر آتش دوزخ حرام شده است و به تو سلامتى ارزانى داشت که این توفیقى است براى عبادت و بندگى؛ و قناعت را روزى ات کرد که با این‏ صفت تو را از خوارى و بى‏ارزش شدن نگهداشت.

آنگاه فرمود: من پیش از آنکه تو سخن بگویی این سخنان را برایت توضیح دادم چون می دانستم مى‏خواهى از خدائى که چنین نعمتهایی را به تو ارزانى داشته شکایت کنى. اینک دستور دادم به تو صد دینار طلا بدهند آن را بگیر.[1]

در این ماجرا حضرت به جای آنکه بلافاصله به آن نیازمند واقعی پولی دهد ابتدا نعمتهای خدا را به او یادآوری کرد. با این کار شخصیت او را از آن فشردگی و ذلتی که احساس می کرد به اوج عزت رساند و وی را متوجه عنایات خداوند به او ساخت. پس از آنکه نگاه بدبینانه او به خداوند متعال را اصلاح کرد و روح عزتمندی را در او دمید دستور داد تا به او پولی دهند.

بی تردید مالی که از حرام به دست آید رو به افزایش نخواهد گذاشت و اگر هم به ظاهر افزوده شود یقینا برکتى در آن نخواهد بود و اگر فرد آن را انفاق کند پاداشى از این کار نخواهد ‏برد؛ و اگر آن را باقی گذارد، توشه‏اش به سوى آتش خواهد بود

همیشه آماده برای قیام در برابر ستمگران

بطحائى نزد متوکل عباسى از امام هادى علیه السلام بدگویى کرد و گفت که در نزد او پول و سلاح است. متوکل سعید حاجب را مأمور کرد تا شبانه به خانه امام هجوم آورد و هر چه از مال و سلاح در نزد او یافت مى‏شود بردارد و به نزد متوکل آورد. ابراهیم بن محمد گوید: سعید حاجب براى من حکایت کرد که شبانه به خانه ابو الحسن (امام هادى) رفتم و با نردبانى که همراه برده بودم بر بالاى بام شدم، و از پله‏ها در تاریکى پایین آمدم و نمى‏دانستم که کجا مى‏روم و چگونه باید به درون خانه برسم. پس امام از داخل خانه بانگ برداشت که: «اى سعید! سر جاى خود بمان تا شمعى برایت بیاورند».

چیزى نگذشت که شمعى آوردند و من پایین آمدم و او را دیدم که جبه‏اى پشمین بر تن و کلاهى از پشم بر سر دارد، و سجاده‏اى حصیرى مقابل او افکنده است و او بر آن رو به قبله نشسته است. پس به من گفت: «اطاقها را بگرد!»، چون به آنها درآمدم و جستجو کردم چیزى در آنها نیافتم .. آنگاه گفت: «زیر سجاده را نیز وارسى کن»، و چون آن را برداشتم شمشیرى پوشیده در غلاف دیدم ... [2]

استاد حکیمی بعد از نقل این روایت می نویسد:[3]

دعا

بنگرید! نظایر این چگونگى را در احوال امامان و زندگى ایشان فراوان مى‏بینیم، زیرا آنان همواره آماده مرکزیت دادن به حق و نگاهبانى آن، از طریق نبرد و سلاح بودند. و این آمادگى و انتظار را در هر مقام که متناسب با آن امر بود داشتند. و چه بسیار پیروان خود و جوانان را به تمرین تیراندازى و اسب سوارى تشویق مى‏کردند. این موضعگیرى مى‏باید الگویى براى شیعیان باشد. و این آمادگى- مخصوصا در زمانهاى حاضر- باید موجود باشد، تا امکان گسترش عدل و داد و حق، و منتشر ساختن رسالت دین در زمین، و بریدن دست گردنکشان و جباران و خائنان، و پیروزى در همه میدانهاى زندگی آزاد و شریف فراهم شود، چنان که امام جعفر صادق علیه السلام گفته است:

شِیعَتُنَا أَهْلُ الْهُدَى وَ أَهْلُ التُّقَى وَ أَهْلُ الْخَیْرِ وَ أَهْلُ الْإِیمَانِ وَ أَهْلُ الْفَتْحِ وَ الظَّفَر

شیعیان ما اهل هدایت، و اهل تقوى و پرهیزگارى، و اهل نیکوکارى، و اهل ایمان، و اهل فتح و ظفرند.[4]

 

آموزش دعا به رهپویان راه حق

محمد بن ابراهیم به امام هادی علیه السلام نوشت: اى سرور من، اگر صلاح مى‏ بینید، دعایى به من بیاموزید که اگر در پى نمازهایم بخوانم خداوند خیر دنیا و آخرت را برایم گرد آورد. امام در جواب او نوشت: اینگونه بگو:

أعوذُ بِوَجهِکَ الکَریمِ وعِزَّتِکَ الَّتی لا تُرامُ وقُدرَتِکَ الَّتی لا یَمتَنِعُ مِنها شَی‏ءٌ، مِن شَرِّ الدُّنیا والآخِرَةِ، ومِن شَرِّ الأَوجاع کُلِّها

از بدى دنیا و آخرت و بدى همه دردها، به روى کریمانه‏ات و عزت زوال ناپذیرت، پناه مى‏برم.[5]

 

پیامد مالی که از حرام به دست بیاید

امام هادی علیه السلام فرمودند: إنَّ الحَرامَ لا یَنمی، و إن نَمى لا یُبارَکُ لَهُ فیهِ، و ما أنفَقَهُ لَم یُۆجَر عَلَیهِ، و ما خَلَّفَهُ کانَ زادَهُ إلَى النّارِ.

بی تردید مالی که از حرام به دست آید رو به افزایش نخواهد گذاشت و اگر هم به ظاهر افزوده شود یقینا برکتى در آن نخواهد بود و اگر فرد آن را انفاق کند پاداشى از این کار نخواهد ‏برد؛ و اگر آن را باقی گذارد، توشه‏اش به سوى آتش خواهد بود.[6]

لقمه حرام

در این کلام امام هادی علیه السلام حقایقی بیان شده که با نگاه پول محورِ بی توجه به دین، کاملا متفاوت است. در نگاه پول محور توجهی به حلال و حرام درآمد نمی شود و آنچه مهم است کسب پول از هر طریق و انباشته ساختن آن برای سود فردیست. امام در این کلام گهربار پرده از این واقعیت بر می دارد که اگر مالی از راه حرام به دست آمد اولا رشدی در آن نخواهد بود ؛ زیرایَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقات ؛ خدا ربا را نابود مى‏کند، و صدقات را فزونى مى‏دهد.[7]

آن رشد و افزایشی هم که ممکن است برای برخی حاصل شود برکت یا همان افزایش واقعی نیست؛ یعنی به واقع سودی به حال دارنده آن نخواهد داشت. در فرهنگ اسلام ، سودی واقعی است که در دنیا و آخرت به سود انسان باشد.[8]

انفاق چنین مالی هم مقبول نیست زیرا خداوند، کار خوب را تنها از پرهیزگاران می پذیرد ؛ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ.[9]

در نهایت اگر او این مال حرام را به صاحب یا صاحبان اصلیش بازگرداند و رضایت آنها را جلب کرد که هیچ و گرنه این مال، حتی بعد از مرگش وبال او خواهد بود و سبب عذابش در آتش عذاب الهی خواهد شد.

 

نقش ویژه عالمان دینی در عصر غیبت

امام هادی علیه السلام در بیانی به نقش و جایگاه ویژه عالمان دینی در هدایت و رهبری فکری و عملی مسلمانان در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام اشاره می کند و با بیان مقام والای آنها در پیشگاه خداوند متعال به نوعی از تلاشهای آنان قدردانی کرده و دیگران را در کسب چنین مقام و قبول چنین وظیفه ای تشویق می نماید.

 آن حضرت فرمود: لَولا مَن یَبقى بَعدَ غَیبَةِ قائِمِکُم علیه‏السلام مِنَ العُلَماءِ الدّاعینَ إلَیهِ، و الدّالّینَ عَلَیهِ، و ... اولئِکَ هُمُ الأَفضَلونَ عِندَ اللّهِ عز و جل.‏

حضرت به جای آنکه بلافاصله به آن نیازمند واقعی پولی دهد ابتدا نعمتهای خدا را به او یادآوری کرد. با این کار شخصیت او را از آن فشردگی و ذلتی که احساس می کرد به اوج عزت رساند و وی را متوجه عنایات خداوند به او ساخت. پس از آنکه نگاه بدبینانه او به خداوند متعال را اصلاح کرد و روح عزتمندی را در او دمید دستور داد تا به او پولی دهند

اگر پس از غایب شدن حضرت قائم (عج)، دانشمندان الهى که به سوى او مى ‏خوانند و ره مى ‏نمایند و از دینش دفاع مى‏کنند و بندگان ناتوان خداوند را از تله شیطان و دامهاى دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام نجات مى‏دهند، نبودند، هیچ کس نمى‏ماند مگر اینکه از دین باز مى‏گشت؛ ولى آنانند که زمام دلهاى ناتوان شیعه را همچون سکّان در دست ناخداى کشتى به دست گرفته‏اند. اینان همان انسانهاى برتر نزد خداوندند.[10]

 

برخورد قاطع با منحرفان

یکی از کسانی که چنین روشی داشت فارس بن حاتم قزوینی بود که در زمان امام هادی علیه السلام به نام آن حضرت بدعت آفرینی می کرد و با سخنان و اعمالی اینگونه در پی گمراه کردن مسلمانان از جاده هدایت بود. امام حکم قتل او را صادر کرد و پاداش قاتل او را بهشت قرار داد. مرحوم کشّی ماجرا را اینگونه نقل می کند:

فارس، شیطان صفتى بود که مردم را به گمراهى مى‏کشاند و به کارهاى بدعت‏آمیز فرا مى‏خواند. پس، از امام هادى علیه السلام دستور آمد: هذا فارِسٌ لَعَنهُ اللّهُ یَعمَلُ مِن قِبَلی فَتّانا داعِیا إلى البِدْعَةِ، و دَمُهُ هَدْرٌ لکَلِّ مَن قَتلَهُ، فَمَن هذا الّذی یُریحُنی مِنهُ و یَقْتُلُهُ و أنا ضامِنٌ لَهُ على اللّهِ الجَنّةَ؟ ؛ این فارسِ ملعون، مردم را به نام من، گمراه مى‏کند و به بدعت فرا مى‏خواند. خونش براى هر که او را بکشد مباح است. کیست که او را بکشد و مرا از شرّش آسوده گرداند، تا در عوض، من نزد خداوند برایش بهشت را ضمانت کنم؟ جنید فرمان حضرت را عملی کرد و فارس را به قتل رساند.[11]

اینها تنها بخش کوچکی از واقعیات زندگی الگو مآبانه امام هادی علیه السلام بود که در منایع روایی به ما رسیده است. امید است مردم آزاده به ویژه معتقدان به امامت آن حضرت بیش از پیش سیره علمی و عملی ایشان را الگوی زندگی خود قراردهند و با این کار به خیر دنیا و آخرت نائل شوند.

 

پی نوشت:

1.       امالی شیخ طوسی ص 285.

2.       کافی 1/499-500.

3.       الحیاة با ترجمه احمد آرام 2/377.

4.       کافی 2/233.

5.       کافی‏ 3/346.

6.       کافی 5/125.

7.       بقره/276.

8.       بقره/201.

9.       مائده/27.

10.   الاحتجاج 2/ 502.

11.   رجال الکشّی 2/ 807.