بسم الله الرحمن الرحیم
محوری ترین عنصر شخصیت قمر بنی هاشم
شرکت در مجالس جشن و سرور اهل بیت علیهم السلام و یا حضور در مجالس و محافل عزاداری و سوگ ایشان هر چند وظیفه و عملی به فضل الهی دارای ثواب است و هر چند که دارای حتی آثار دنیوی مهمی می باشد اما این همه ی آنچه بعهده ی ماست نمی باشد. آنچه شاید در رأس اهمیت قرار دارد و تکلیفی عمومی و همیشگی است اینست که ما باید از کردار و گفتار ایشان سرمشق بگیریم و خود را تا جائیکه واقعا مقدور است در همه شۆون هماهنگ و همراه با ایشان قرار بدهیم. یکی از آسیبهای این وظیفه، عدم معرفت درست می باشد.
براستی تصویری که ازحضرت قمر بنی هاشم علیه السلام در ذهن خود داریم چقدر گویای آن شخصیت عظیم القدر است؟ واقعا عنصر محوری آن وجود نورانی چه چیزی بوده است که وفاداری بی نظیر آن شخصیت، و ایثار و صبر ایشان همگی از آن برخاسته اند؟ ما باید دارای معرفتی درست و گویا از آن موجود ارجمند بوده باشیم تا بتوانیم از آن الگو بگیریم. البته ما حقیقتا معترف به عجز و ناتوانی خود در شناخت حضرت عباس بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام هستیم ولی تا جایی که دانش و توان اندکمان اجازه می دهد باید به وظیفه ی خودعمل کنیم.
مۆلف ارجمند کتاب "مفاتیح الجنان" ، در قسمت زیارت حضرت عباس علیه السلام ، زیارتی را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کنند که در مورد آن می فرمایند دارای سندی معتبر است. همچنین علامه ی مجاهد آیت امینی – قدس سره – صاحب کتاب گرانسنگ "الغدیر" در حواشی خود بر کتاب کامل الزیارات سند این زیارت را معتبر دانسته اند. (1)
در آغاز قسمت دوم این زیارتنامه خطاب به حضرت عرض می کنیم:
«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمۆمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام . السلام علیک و رحمة الله و برکاته و رضوانه و علی روحک و بدنک.»
به وضوح مشاهده می شود که حضرت با صفت "عبد صالح" و "مطیع" خداوند تبارک و تعالی و رسول او و امیرالمۆمنین و امام حسن و امام حسین – صلوات الله علیهم – مخاطب واقع می شوند. گویا چنین است که علت این سلام و رحمت و برکات و رضوان خداوند سبحان همین عبد صالح و مطیع بودن است.
وقتی "صالح" صفت عبد قرار می گیرد، محشری از فضائل و کمالات الهی در وجود مبارک صاحب این عنوان برپا می شود و آن وجود نورانی به مرحله ی عصمت بار می یابد
جالبست در فراز نخستین این زیارتنامه عرض می کنیم:
«سلام الله و سلام ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین و عباده الصالحین و جمیع الشهداء و الصدیقین و الزاکیات الطیبات فیما یغتدی و تروح علیک یابن امیرالمۆمنین اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحة النبی المرسل و السبط المنتخب و الدلیل العالم ...». (2)
مترجم کتاب "کامل الزیارات" که مأخذ اصلی این زیارت می باشد در ترجمه این فراز می نویسد:
"سلام خداوند و سلام فرشتگان مقرب و پیغمبران صاحب رسالت و بندگان صالحش و همه شهیدان و کسانیکه پیوسته راستگو هستند و نیز درود های پاک و پاکیزه در هر بامداد و پسین بر تو باد ای پسر امیرالمۆمنین گواهی می دهم که تو در برابر فرزند نبی مرسل و نواده ی برگزیده و راهنمای دانا و .... تسلیم بوده و او را تصدیق نموده و نسبت به او وفادارو خیرخواه بودی ...".
شاید بتوان گفت این قسمت از زیارت به منزله ی شرح و تفسیری بر قسمت دوم آنست که ما در آغاز نقل نمودیم. یعنی آن تسلیم و تصدیق و وفاداری و خیرخواهی همه در باطن اطاعت و اطاعت اولیای حقیقی خداوند متعال همه در عبودیت ریشه دارد. به عبارت ساده تر آدمی چون عبد خداوند تبارک و تعالی می باشد باید آنکس را که او می خواهد اطاعت کند و آنکس را که او نمی خواهد اطاعت نکند. حال هر قدر آدمی عبدتر باشد، مطیع تر است و هر چند اطاعتش عمیق تر و بیشتر باشد تصدیق و اعتقاد، وفاداری و خیرخواهی او نسبت به برگزیده ی الهی بیشتر می شود.
خلاصه آنکه آنچه محوریترین عنصر وجود مبارک حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام و همه ی برگزیدگان الهی را تشکیل می دهد همان عبد صالح بودن است. ولی "عبدصالح" کیست؟ تعریف و تشریح "عبدصالح" مجال بسیار وسیعی نیاز دارد که ما از آن محرومیم. ولی کمی این مطلب را روشن می کنیم.
از کلمات بعضی بزرگان (3) اینطور به دست می آید که عبد یعنی آن کسی که در نهایت خضوع و خاکساری در مقابل خداوند سبحان می باشد که این حالت توأم با اطاعت و فرمانبرداری کامل از خداوند متعال می باشد. شاید جالب باشد که همه ما هر روز و هر شب همین درجه و مقام "عبد بودن" را از خداوند سبحان درخواست می کنیم. چرا؟ چون حداقل ده مرتبه به خداوند متعال عرض می کنیم: «اهدنا الصراط المستقیم»؛ ما را به راه راست هدایت فرما. و حال آنکه این صراط مستقیم همان عبودیت است. زیرا قرآن کریم در سوره ی مبارکه ی یس آیه 61 -60 می فرمایند:
«الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین – و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»، ترجمه این آیات طبق ترجمه ی آقای آیتی چنین است:
ای فرزندان آدم آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست – و مرا بپرستید که راه راست اینست.
آری حضرت عباس بن علی علیهماالسلام دارای چنین درجه ایست. او در انتهای صراط مستقیم است و چون در نهایت عبودیت است نسبت به خلیفه خدا و سبط خاتم الانبیاء حضرت امام حسین علیه السلام آخرین درجه از کاری را که خداوند تبارک و تعالی از بندگان خواسته و به آن فرمان داده است یعنی پذیرش و تسلیم و خیرخواهی و وفاداری نسبت به امام زمان خویش، به انجام می رساند.
مناسب است جهت تحکیم و تبیین این حقیقت که محوریترین عنصر وجود نورانی حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام، عبودیت و اطاعت آن حضرت می باشد، چند روایت تقدیم کنیم.
طبق نقل صاحب "غررالحکم" امیرالمۆمنین علیه السلام می فرمایند:
«غایة العبادة الطاعة» ، «جمال العبد الطاعة» ، «جوار الله مبذول لمن اطاعه و تجنب مخالفته» ، «علیک بطاعة الله سبحانه فان طاعة الله فاضلة علی کل شیء» ، «لیس علی وجه الارض اکرم علی الله سبحانه من النفس المطیعة لامره» ، «درک الخیرات بلزوم الطاعات» ، «من اطاع الله اجتباه» ، «بالطاعة یکون الفوز» .
ترجمه گونه ای از این روایات کوتاه و راهگشا و راهنما چنین است:
"نهایت بندگی فرمانبرداری است" ، "زیبایی بنده، سرسپردگی است" ، "همسایگی [اشاره به علوّ مقام انسان] در اختیار کسی است که او را اطاعت کند و از مخالفتش دوری گزیند" ، "اطاعت خدای سبحان برای تو ضروری است. چرا که طاعت خداوند بر هر چیزی برتری دارد" ، "بر روی زمین کسی گرامی تر در نزد خدای سبحان از آن کس که مطیع امر اوست وجود ندارد" ، "رسیدن به خیرات بوسیله ی التزام به طاعت رخ می دهد" ، "آنکس که اطاعت خدا کند، خداوند او را برمی گزیند" ، "رستگاری فقط با طاعت، به دست می آید".
اینها همه گوشه ای از تبیین مقام بسیار ارجمند حضرت عباس علیه السلام بود.
خوب است که اشاره ای خیلی گذرا به "صالح" نیز داشته باشیم. بعضی بزرگان در تبیین "عمل صالح" قریب به این مضمون فرموده اند (4):
مرحله ی عالیقدر و عظیم و بسیار بلندی است که دارای آثار بسیاری می باشد. حال می توان گفت: وقتی "صالح" صفت عبد قرار می گیرد، محشری از فضائل و کمالات الهی در وجود مبارک صاحب این عنوان برپا می شود و آن وجود نورانی به مرحله ی عصمت بار می یابد. شاید به همین علت است که در فرازهای میان زیارتنامه ی حضرت عباس – صلوات الله علیه – عرض می کنیم:
"قلبی مسلم لکم و انا لکم تابع و نصرتی لکم معدة"
که معنایی تقریبا اینچنین دارد: قلبم تسلیم شماست و من پیرو شما بوده و کمک و یاریم برایتان آماده است.
روشن است که این جملات را فقط نسبت به معصوم می توان عرض نمود. در فضایل حضرت قمر بنی هاشم – سلام الله علیه – سخن بسیار است و عقل نگارنده قاصر. از درگاه حق تعالی توفیق اقتدا به حضرتش را خاضعانه و عاجزانه مسئلت می کنیم.
پی نوشت:
1- ترجمه کامل الزیارات، طبع جامعه مدرسین، ص558 و 489.
2- همان، ص558.
3- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج8، ص12.
4- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص267.
سید علی محمّد هاشمی رضوانی