بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسین علیه السلام، مجسمه حیاء
یکی از خصلتهای ارزشی که ریشه در درون آدمی دارد و از طرفی از فضائل بسیار تأثیرگذار در جامعه می باشد، مسأله حیاء است. خداوند متعال اصل این صفت را در درون همه انسانها نهاده است؛ اما هر کس در طول حیاتش بر اساس تربیتی که می شود این خصلت خدادادی و فطری خویش را یا تقویت می کند و یا اینکه با ارتکاب گناهان کمرنگ می کند تا جایی که دیگر اثری از حیاء در وجود چنین انسانی باقی نمی ماند.
اولیاء خدا و در رأس ایشان امامان معصوم که دارای کمالات و فضائل اخلاقی، آن هم در اعلی درجه آن می باشند؛ این خصلت حیاتی را در اوج خود دارند. از جمله حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه صفت حیاء در وجود نازنینش موج می زد. تاریخ زندگانی این ابرمرد تاریخ از کودکی تا صحنه کربلا شاهد این مدعی است.
دلایل عقلی و نقلی
دلیل عقلی بر اینکه امام معصوم باید دارای فضایل اخلاقی باشند این است که چون ایشان امامند و رهبری امت را به عهده دارند و باید الگویی تمام برای آنان باشند؛ بنابراین نباید نقصی در وجود ایشان باشد. از آنجایی که یکی از فضائل دارا بودن صفت حیاست؛ پس اینان باید نهایت درجه حیاء را دارا باشند تا در این خصلت هم الگویی مناسب برای عموم باشند. اگر این گونه نباشد فلسفه امامت و رهبری زیر سۆال می رود.
دلیل نقلی بر این موضوع روایتی است که از حضرت رسول اعظم نقل شده است:
عن ابن عباس قال قال رسول الله لعبد الرحمن بن عوف یا عبد الرحمن أنتم أصحابی و علی بن أبی طالب منی... و لو کان الحیاء صورة لکان الحسین.(1)
حضرت در ذیل بر شمردن فضائل مولا امیرالمۆمنان علیه السلام به فضیلتی از فرزندش حسین علیه السلام اشاره می کند که دنیایی معنا در آن نهفته است. می فرمایند: اگر حیاء می توانست بصورت انسانی مجسم شود آن صورت انسانی، کسی جز حسین نبود.
این کلام کنایه از نهایت حیاء امام حسین علیه السلام دارد. حیاء در گفتار و حیاء در رفتار فردی و اجتماعی حیاء در قبال خدا و بندگی اش و حیاء در برابر بندگان و مخلوقان خدا همگی از اقسام حیاست که حضرت همه را به بهترین وجه ممکن دارا می باشند.
حیاء در ردّ دعوت فقرا
از نشانه حیاء ردّ نکردن درخواست دیگران است. امام حسین علیه السلام حیاء می کردند که دعوت کسی را به غذا خوردن با ایشان ردّ کنند مخصوصا فقرا.
در تفسیر عیاشى از مسعده روایت میکند که گفت: امام حسین علیه السّلام به گروهى از فقراء عبور کرد که عباى خود را گسترده بودند و چند پارهاى نان روى آن ریخته و مشغول خوردن بودند. آنان به امام حسین علیه السلام گفتند: یابن رسول اللَّه! بیا (با ما غذا بخور) امام علیه السّلام نشست و با ایشان مشغول غذا خوردن شد و این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»؛ یعنى خدا افراد متکبر را دوست ندارد. سپس به فقراء فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم، شما هم دعوت مرا اجابت نمائید! گفتند: اطاعت میکنیم یابن رسول اللَّه. آنگاه برخاستند و با آن حضرت وارد منزل امام حسین علیه السلام شدند. آن بزرگوار به کنیزک خود فرمود: آنچه را که ذخیره نمودهاى بیاور!(2)
حیاء در برخورد با سالخوردگان
در داستانی که حسنین علیهماالسلام با پیرمردی که وضوی اشتباهی می گرفت ایشان حیاء کردند که این مطلب را مستقیما به او بگویند. بلکه خود مشغول به وضوء گرفتن شدند و از آن پیرمرد خواستند تا قضاوت کند که کدامیک درست تر وضوء می گیرند.
روی ان الحسن و الحسین مرّا على شیخ یتوضأ و لا یحسن الوضوء فاظهرا تنازعا یقول کل منهما للآخر أنت لا تحسن الوضوء و قالا أیها الشیخ کن حکما بیننا فتوضأ و قالا أینا یحسن الوضوء فقال الشیخ کلاکما تحسنان الوضوء و لکن هذا الشیخ الجاهل هو الذی لم یحسن و قد تعلم الآن منکما و تاب على یدیکما ببرکتکما و شفقتکما على امة جدکما.(3)
در کتاب عیون المجالس از رۆیانى روایت کرده است:
حسن و حسین علیهما السّلام (در دوران کودکى) بر پیرمردى گذر کردند که وضو مىگرفت، ولى آن را نیک انجام نمىداد. با یکدیگر کشمکش (ظاهرى) به راه انداختند، هر یک به دیگرى مىگفت: «تو وضو را نیک انجام نمىدهى» ، (بدین گونه نظر پیرمرد را به خود جلب نموده) و گفتند: «اى پیرمرد ما هر یک وضوى کاملى مىسازیم، تو میان ما داور باش». هر دو وضو گرفتند، سپس گفتند:
«کدامیک از ما وضو را نیک انجام دادیم» ؟
پیرمرد (متوجّه شده) عرض کرد: هر دوى شما نیک وضو ساختید، امّا این پیرمرد نادان (تاکنون) درست وضو نمىگرفت، و اکنون از شما (آن را) آموخت، و به برکت شما و دلسوزى شما بر امّت جدّ بزرگوار خودتان، از اشتباه خود توبه کرد.(4)
کربلا اوج حیاء حسینی
با نگاهی کوتاه به تاریخ کربلا این نکته روشن می شود که برخلاف لشگریان دشمن که بی حیایی در آنان بی داد می کند حیاء در لشگریان حسین صلوات الله علیه موج می زند و در اوج آن حیایی که در شخصیت بی نظیر حسین علیه السلام است که مثال زدنی است. دراینجا به یک نمونه تاریخی بسنده می شود:
امام علیه السّلام از اهل بیت خود خواست جامهاى کهنه براى او بیاورند تا کسى به آن رغبت نکند و آن را در زیر جامههایش قرار دهد تا کسى آن را به غارت نبرد، پس پیراهن کوچکى برایش آوردند، ولى آن را نپسندید و فرمود: «آن جامه کسى است که به خوارى رسیده باشد». آنگاه جامهاى را گرفت و آن را شکافت و در زیر جامههایش قرار داد ولى هنگامى که به شهادت رسید، آن را نیز از او به تاراج بردند(5)
پی نوشت:
1. ابن شاذان قمى، مئةمنقبة، ص 135 ،چاپ مدرسه امام مهدى (عج) قم، 1407 هجرى قمرى
2. زندگانى حضرت امام حسن علیه السّلام ، ترجمه بحار الأنوار، ص : 199
3. أعیان الشیعة، محسن الأمین ، ج1ص564
4. فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السّلام ، مترجم على مۆیدى، ص 61 و62 ناشر: امیر کبیر تهران چاپ:دوم 1382 ش
5.زندگانى حضرت امام حسین علیه السلام ،باقر شریف قرشى / مترجم سید حسین محفوظى اهوازى،ج3 ،ص : 338،ناشر: بنیاد معارف اسلامى قم چاپ:اول 1422 ق
سید روح الله علوی
وبلاگ خوب و زیبایی داری