چیست درویشی به جز فانی شدن
در دل گرداب طوفانی شدن
موج ورزیدن به بحر کائنات
تشنه ماندن بر لب آب فرات
گر تو درویشی دمی اندیشه کن
سیره ی آل علی را پیشه کن
شاهد اقبال در آغوش کیست
کیسه ی نان و رطب بر دوش کیست
کیست آن کس کز علی یادی کند
بر یتیمان من امدادی کند
دست گیرد کودکان درد را
گرم سازد خانه های سرد را
ای جوانمردان جوانمردی چه شد
شیوه ی رندی و شبگردی چه شد
شیعگی تنها نماز و روزه نیست
آب تنها در میان کوزه نیست
کوزه را پر کن زآب معرفت
تادراو جوشد شراب معرفت
باده ی مما رزقناهم بنوش
ینفقون بنوش و در انفاق کوش
هم بنوش و هم بنوشان زین سبو
لنتنالل بر حتی تنفقوا
جستجویی کن سبوی باده را
شستشویی کن به می سجاده را
ای مسلمان زاده بعد از هر اذان
رکعتی تنها ان الفحشا بخوان
گر نمازت ناهی از منکر شود
از اذانت گوش شیطان کر شود
هر سحر دست نیایش باز کن
بی خود از خود تا خدا پرواز کن
بال مرد حق بود دست دعا
لیس للانسان الی ما سعی
حرف حق را از محقق گوش کن
از لب قرآن ناطق گوش کن
گوش کن آواز راز شاه را
صوت اوصی کم بتقوالله را
بعد از آن بشنو ونجمع امرکم
تا شوی آگاه بر اسرار خم
خم تو را سرشار مستی می کند
بی نیاز از هرچه هستی می کند
هر چه هستی جان مولا مرد باش
گر قلندر نیستی شبگرد باش
سیر کن در کوچه های بی کسی
دور کن از بی کسان دلواپسی
ای خروس بی محل آواز کن
چشم خود بر بند و بالی باز کن
شد زمین لبریز مسکین و یتیم
ما گرفتار کدامین هیاتیم
با یتیمان چاره لا تقهر بود
پاسخ سائل فلا تنهر بود
دست بردار از تکبر وزخطا
شیعه یعنی جود و انفاق و عطا
ای که هر دم دم زحیدر می زنید
بر یتیمان علی سر می زنید
بر یتیمان علی پرداختن
بهتر از هفتاد مسجد ساختن
یا علی امروز تنها مانده ایم
در هجوم اهرمن ها مانده ایم
یا علی شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن
زخم های کهنه را مرهم بزن
مشک ها در راه سنگین می روند
اشک ها از دیده رنگین میروند
مشکهای خسته را بر دوش گیر
اشک ها را گرم در آغوش گیر