بسم الله الرحمن الرحیم
سدیر صیرفى مى گوید:من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسیدیم ، دیدیم آن بزرگوار بر روى خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه مى کرد. آثار حزن و اندوه از چهره اش نمایان است و اشک ، کاسه چشمهایش را پر کرده بود و چنین مى فرمود:سرور من غیبت(دورى ) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده .آقاى من غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى پیوسته است . گفتم :خدا دیدگانت را نگریاند اى فرزند بهترین مخلوق ! براى چه این چنین گریانى و ازدیده اشک مى بارى ؟
چه پیش آمدى رخ داده که این گونه اشک مى ریزى ؟حضرت آه دردناکى کشید و با تعجب فرمود:واى بر شما، سحرگاه امروز به کتاب جفرنگاه مى کردم و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت واقع شده و مى شود در آن نوشته شده ، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم .و همچنین دقت کردم درگرفتارى مؤمنان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان پیدا مى شود و در نتیجه بیشتر آن ها از دین خارج مى شوند و ریسمان اسلام را از گردن برمى دارند.... اینها باعث گریه من شده است .
چه پیش آمدى رخ داده که این گونه اشک مى ریزى ؟حضرت آه دردناکى کشید و با تعجب فرمود:واى بر شما، سحرگاه امروز به کتاب جفرنگاه مى کردم و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت واقع شده و مى شود در آن نوشته شده ، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت کردم .و همچنین دقت کردم درگرفتارى مؤمنان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول غیبت او که در دلهایشان پیدا مى شود و در نتیجه بیشتر آن ها از دین خارج مى شوند و ریسمان اسلام را از گردن برمى دارند.... اینها باعث گریه من شده است .
بحار: ج 51، ص 219.